|
سکوتت برام اشوبه |
|||||||||||||||||
|
از خدا پرسیدم :چطوری می توان بهتر زندگی کرد ؟ گفت : گذشته ات را بدون هیچ تاسفی بپذیر " شک هایت را باور نکن و هیچگاه به باورهایت شک نکن ... کوچک باش و عاشق " که عشق می داند ایین بزرگ کردنت را !! سه شنبه 8 تير 1395برچسب:, :: 10:1 :: نويسنده : نسرین
دخترم امروز برای تو می نویسم.سالها بعد که بزرگ شدی... قد کشیدی...خانوم شدی...دلم می خواهد... تو را از همه ی پسرهای محله و دانشگاه و مدرسه دور کنم... دلم می خواهد نگذارم از خانه بیرون بروی... دلم می خواهد...رنگ افتاب را فقط در حیاط خانه ببینی... دخترم می دانم از من متنفر می شوی... می دانم...مرا بدترین مادر دنیا می دانی... می دانم ...خوب می دانم...اما دخترکم...اگر بدانی چه بر سر جوانی مادرت امد چگونه دلش شکست و ارزوهایش تباه شد از مادر گله نمی کنی... دخترم وقتی سنت هنوز درگیر احساس است ... و منطق را نمی شناسد عاشق می شوی... دخترکم عاشقی درد دارد... بمیرد مادر و درد ان روزهایت را نبیند... این روزها که می نویسم... هنوز دخترکی هستم پر از ارزو...دخترکی که...مادر توست... چهار شنبه 15 ارديبهشت 1395برچسب:, :: 1:16 :: نويسنده : نسرین
امشب دلم گرفته بازم مثل هرشب نمیدونم چی بنویسم ولی دلم میخواد بنویسم تا اروم شم تا سبک شم. دلم میخواد با صدای بلند داد بزنم گریه کنم ولی نمیدونم چرا به هوای ازاد نیاز دارم هوام خداست نفسم خداست ولی ولی نمیدونم چرا نمیتونم زیر این سقف صداش بزنم زیر این سقف باهاش حرف بزنم درد و دل کنم میرم تو حیاط و رو به اسمون با خدام حرف میزنم کمی سبک میشم خدا رو زمین نیست خدا تو اسمونا جا داره دروغه که میگن خدا همه جاست خدا فقط اون بالا بالاهاست مثل ما رو زمین نیست رو زمینی که سفت بهش چسبیدیم نمیدونم چرا خاک این زمین دامن گیره مگه رو این زمین چیه که مردن هم ارومم نمیکنه ؟ دلم میخواد باشمو بهش التماس کنم که منو رو خودش بزاره چون دلبسته ی ادماش شدیم دلبسته کسایی شدیم که دوسشون داریم که عاشقشونیم خداجونم نفسم تویی ببین بازم دلم گرفته دارم از بغض میترکم دارم خفه میشم دلم میخواد واسه یه بارم که شده بیای رو زمین ادمات و یه شب و پیشم بخوابی دلم میخواد امشب تو بغلت سیر گریه کنم و باهات حرف بزنم باهات از ادمات بگم که خستم کردن خدا جونم به خداییت قسم خستمممممممممم دیگه نمیتونم خستممممممممممممممممممممممممممممممم دلم یه خواب طولانی میخواد یه خوابی که وقتی بیدار شدم تمام خستگیام رفع شده باشه از نو متولد بشم خداجونم تو تکی نه شریکی نه خونواده ای پس به خودت قسمت میدم خداجونم توروخدا.............. جمعه 10 ارديبهشت 1395برچسب:, :: 13:28 :: نويسنده : نسرین
سر بر شانه خدا بگذار... تا قصه عشق را چنان زیبا بخواند که نه از دوزخ بترسی ونه از بهشت به رقص در ایی... قصه عشق انسان بودن ماست اگر کسی احساست را نفهمید مهم نیست سرت را بالا بگیر و لبخند بزن ((فهمیدن)) کار هر ادمی نیست ... جمعه 10 ارديبهشت 1395برچسب:, :: 12:38 :: نويسنده : نسرین
وقتی که تو نیستی دنیا چیزی کم دارد مثل کم داشتن :یک وزیدن <یک واژه>یک ماه!!... من فکر می کنم در غیاب تو همه ی خانه های جهان خالیست ! همه ی پنجره ها بسته است ! وقتی که تو نیستی من هم تنهاترین اتفاق بی دلیل زمین ام !!... واقعا ... وقتی که تو نیستی من نمیدانم برای گم و گور شدن (!) به کدام جانب جهان بگریزم ...
سه شنبه 20 بهمن 1394برچسب:, :: 16:51 :: نويسنده : نسرین
نه تو می مانی و نه اندوه و نه هیچ یک از مردم این ابادی ... به حباب نگران لب یک رود قسم و به کوتاهی ان لحظه ی شادی که گذشت غصه هم می گذرد . ان چنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند لحظه ها عریان اند به تن لحظه خود جامه اندوه مپوشان هرگز
مسافر چشم های توام مرا به دوردست ترین سرزمین دوست داشتن دعوت کن . انجا که انعکاس تو روی جاده مرا می شناسد . تردید نکن این همان اشنایی است که جاده را بخاطر تو دوست می داشت تا تو را در غبار پیدا کند .
گیریم تمام دنیا بگویند ما مال هم نیستیم ... ما به درد هم نمیخوریم ! گیرم برای زیر یک سقف رفتن عشق "اخرین معیار این جماعت باشد . گیریم دوست داشتنت بدون سند حرام باشد ! عجیب باشد باورکردنی باشد ...! گیرم تا اخر عمر تنها بمانم ... گیریم هرگز دستانت در دستانم قفل نشود ... من اما ... گیر این گیرها نیستم ! من تا ابد گیر چشمان توام ...! گیر دوست داشتنت ...!
صفحه قبل 1 صفحه بعد درباره وبلاگ  به خونه نسرین گلی خوش اومدی آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان سکوت و آدرس love-65.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد. 
نويسندگان
|
|||||||||||||||||
 |
|||||||||||||||||
تبادل لینک هوشمند 
خبرنامه وب سایت: